از خلاقیت تعاریف مختلفی شده است. رایجترین برداشت و تعریفی که محققان از خلاقیت داشتهاند عبارتستاز: ایجاد طرحی جدید با ارزش و متناسب (تگانو، موران و ساویر، 1991)رشد و توسعه خلاقیت، وابسته به عوامل مختلف فردی و اجتماعی مانند هوش، خانواده، ویژگیهای شخصیتی و غیره و غلبه بر موانع مختلف فردی و اجتماعی مانند ترس از شکست، قوانین محدود کننده و غیره است. (رایت، 1987)
هر چند توانایی تفکر خلاق بطور بالقوه در انسان به ودیعه نهاده شده است اما ظهور آن مستلزم پرورش آناست. اگر به کلاسهای درسی و عملکرد معلمان در جامعه خود نظری بیندازیم، علیرغم آنکه بسیاری از معلمان افرادی علاقمند و پرتلاش هستند، نه تنها در برانگیختن قوای خلاقانه دانشآموزان هیچگونه موفقیتی ندارند، بلکه آگاهانه یا ناآگاهانه این توانایی را تضعیف و حتی نابود میکنند. مسلماً عملکرد معلمان از سایر مسائل نظام آموزش و پرورش جدا نیست و متأثر از شرایط حاکم بر نظام آموزشی ماست.
عناوین یادداشتهای وبلاگ